چهارشنبه، دی ۲

كپسول كثافت


يه دو هفته اي ميشه كه مريض بودم و خونه نشين.تو اين مدتم يكي زده هواپيماي بيچارمونو به اين روز انداخته
با اينكه تمام اين روزا وقتم به درس خوندن ميگذره ولي خيلي خيلي حوصلم سر رفته.كسلم و افسرده.
به قول پدربزرگم : آدما كپسول كثافتن,اونا حمال يه مشت گهن كه هر بار پر وخالي ميشن.راستي من كي ميميرم؟اون دنيا توالت داره؟من آدم پر توقعي ام؟

كيك

:كجائي؟
:كيك درست كردم دارم ميرم خونه دوستم,تولدشه.



چند سالي ميشه كه دوستي برام كيك تولد نياورده.ديگه اين سالها مد شده يا بهم msg میدن ويا تلفني تبريك ميگن.اگه نخوايم واسه دوستمون وقت بزاريم,پس اين وقتو چيكار ميكنيم؟آره همه هزار جور مشكل دارن; كار,درس,زندگي,شوهر,زن و بچه وهزار تا مدل ديگه ولي تولد يه دوست كه سالي يه باره.يه 1 ساعت هم كافيه تا خوشحالش كنيم.يعني تمام 365 روز نمي تونيم اين مشكلات لعنتي حل كنيم بايد بزاريمش واسه همون روز تولد يارو؟!
راستي حالا حل شد؟
من كه هميشه با لذت براي كسي كادو تولد و كيكي و...ميگيرم و حتي اگر زياد درگير زندگي و كار باشم msg وtel ميزنم ولي حتما در اولين فرصت به ديدنش ميرم.حداقل به دل خودم بدهي ندارم.

شنبه، آذر ۱۴

افشاگری‌های جدید احمدی‌نژاد در اصفهان
سیاست > دولت - محمود احمدی‌نژاد در اصفهان گفت: آمریکا می‌خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد.

به گزارش خبرآنلاین، رئیس جمهور در این سفر از برنامه‌ریزی‌های شرق و غرب برای نابودی ایران سخن گفت و افزود: ریگان و وزیر امور خارجه وقت آمریکا از بی‌شعوران عالمند.

او که این سخنان را در دیدار با خانواده شهدا و ایثارگران استان اصفهان مطرح می‌کرد‏، به وقایع پس از انتخابات اخیر و نقش رسانه‌های بیگانه اشاره کرد و گفت: در همین انتخابات بلندگوهای دشمن و صدها بلندگوی رنگارنگ از یک نقطه هدایت می‌شد و به گونه‌ای جوسازی می‌کردند که گویی ملت ایران ضعیف شده و نوبت به امتیازگیری آنها رسیده است. اما فرزند کوچک شما در اوج نظام استکباری حضور یافت و فریاد زد: شما کور خوانده‌اید و ملت ایران شما را بر جای خود خواهد نشاند.

رئیس‌جمهور با بیان اینکه به گفته تحلیل‌گران سیاسی غرب، جنگ هشت ساله می‌توانست بیست حکومت را ساقط کند، ‌اظهار داشت: آنها در همین حوادث اخیر گفتند به گونه‌ای برنامه‌ریزی و مدیریت کرده‌ایم که قادر است صدها حکومت را ساقط کند.

وی با بیان اینکه دشمنی این مستکبرین با حق و حقانیت امامت و ولایت است، خاطر نشان کرد: کسی که در صراط مستقیم حرکت می‌کند همواره پیروز است و شکست به او راه ندارد.

رئیس جمهور به حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق اشاره کرد و گفت: درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند. البته آن را در خبرها افشا نمی‌کنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشه‌ها را کشیده‌اند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و می‌دانند ملت ایران زمینه‌ساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود.

رئیس‌جمهور افزود: شرق و غرب ما در آتش در جنوب‌مان ناوهای دشمن و در شمال ایران شاهد تبلیغات دشمن هستیم و ایران مانند گلستان در وسط آتش است. آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند که ایران را نابود کنند. در حالی که همه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران برنده واقعی خاورمیانه را ایران می‌دانند.

آمریکا در افغانستان مثل چهارپا گیرکرده است
وی همچنین به حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان اشاره کرد و گفت: هم‌اکنون در افغانستان مانند آن چهارپا در گل مانده‌اند و به جای آنکه زودتر خود را نجات داده و از‌ آنجا بیرون بیایند مجددا لشگرکشی می‌کنند. اگر 50 سال دیگر هم در افغانستان بمانند باز باید با نکبت و ذلت از خاک آنان خارج شوند. چرا که این تجربه تاریخ است. حتی در سفر اخیر به نیویورک به آنها اعلام کرده‌ام که آیا در کشورتان فرد عاقلی پیدا نمی‌شود که این مسائل را به شما بگوید.

رئیس‌جمهور با بیان اینکه 30 سال پیش سران غربی هجوم آورده و می‌خواستند ایران را از جغرافیا محو کنند، گفت: ریگان و وزیر امور خارجه وقت آمریکا که هر دو از بی‌شعوران عالم هستند اعلام کرده‌اند که می‌خواهیم نام ایران را از جغرافیا محو کنیم. باید به آنها بگوییم اولا خاورمیانه مهم‌ترین منطقه عالم است و قدرتی که بخواهد سری در سرها بیرون آورد باید به این منطقه بیاید. برخی‌ها خود را ابرقدرت می‌دانستند اما در حال حاضر کسی برای آنها تره هم خورد نمی‌کند.

دماغ آمریکا پرباد است
احمدی‌نژاد با اعتقاد بر اینکه مهم‌ترین منطقه جهان خاورمیانه بوده و مهم‌ترین کشور این منطقه ایران است، ادامه داد: پس می‌توان مهم‌ترین کشور جهان را ایران دانست. آنها خود بهتر می‌دانند که در منطقه خاورمیانه به ایران احتیاج دارند. اما چون دماغشان پر باد بوده و مستکبران این حقیقت را نمی‌خواهند بپذیرند. آنها بدون ملت ایران در جهان هیچ‌کاره هستند و با این هارت و پورت‌های الکی نمی‌خواهند خود را از تب و تاب بیندازند.

هفت جد و آباد صهیونیست ها هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند
رئیس‌جمهور افزود: می‌گویند رژیم صهیونیستی با ایران وارد جنگ خواهد شد. رژیم صهیونیستی که سهل است، هفت جد و آباد آنها با متعهدانشان هم جمع شوند هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.

وی با اشاره به نفوذ آمریکایی‌ها قبل از انقلاب در ایران، گفت: بعد از انقلاب به چنان عزت‌مندی رسیده‌ایم که هر کشوری که به دنبال سری در سرها آوردن است به ملت ایران نیازمند است. دلیل آن ایمان به امامت و اعتقاد به غدیر و جاری شدن غدیر در زندگی ملت است.

چهارشنبه، آذر ۱۱

استاد

قيصر: اگه قرار هركي پير ميشه دلش هم كوچيك بشه .خدايا منو پيرم نكن. چون اصلا حوصله شون ن ر م.{قيصر-مسعود كيميايي}

جمعه، آذر ۶

يه حس نوستالژي نسبت به اين شعر دارم


........................................................................................
بايد اِستاد و فرود آمدبر آستان ِ دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشي دربان به انتظار ِ توست و


اگر بي‌گاه
به درکوفتن‌ات پاسخي نمي‌آيد.

کوتاه است در،پس آن به که فروتن باشي.
آيينه‌يي نيک‌پرداخته تواني بود


آن‌جا
تا آراسته‌گي را
پيش از درآمدن


در خود نظری کني
هرچند که غلغله‌ی آن سوی در زاده‌ی توهم ِ توست نه انبوهي‌ ِمهمانان،
که آن‌جا


تو را


کسي به انتظار نيست.

که آن‌جا


جنبش شايد،


اما جُنبده‌يي در کار نيست:
نه ارواح و نه اشباح و نه قديسان ِ کافورينه به کف نه عفريتان ِ آتشين‌گاوسر به مشت نه شيطان ِ بُهتان‌خورده با کلاه بوقي‌ منگوله‌دارش نه ملغمه‌ی بي‌قانون ِ مطلق‌های مُتنافي. ــ
تنها تو


آن‌جا موجوديت ِ مطلقي،
موجوديت ِ محض،چرا که در غياب ِ خود ادامه مي‌يابي و غياب‌ات حضور ِ قاطع ِ اعجاز است.گذارت از آستانه‌ی ناگزيرفروچکيدن قطره‌ قطراني‌ست در نامتناهي‌ ظلمات:
«ــ دريغا


ای‌کاش ای‌کاش


قضاوتي قضاوتي قضاوتي
درکار درکار درکارمي‌بود!» ــشايد اگرت توان ِ شنفتن بودپژواک ِ آواز ِ فروچکيدن ِ خود را در تالار ِ خاموش ِ کهکشان‌های ِبي‌خورشيدــ
چون هُرَّست ِ آوار ِ دريغ


مي‌شنيدی:

«ــ کاش‌کي کاش‌کي


داوری داوری داوری
درکار درکار درکار درکار...»اما داوری آن سوی در نشسته است، بي‌ردای شوم ِ قاضيان.ذات‌اش درايت و انصاف هياءت‌اش زمان. ــو خاطره‌ات تا جاودان ِ جاويدان در گذرگاه ِ ادوار داوری خواهد شد.



بدرود!بدرود! (چنين گويد بامداد ِ شاعر:)رقصان مي‌گذرم از آستانه‌ی اجبارشادمانه و شاکر.

از بيرون به درون آمدم:
از منظر


به نظّاره به ناظر. ــ
نه به هياءت ِ گياهي نه به هياءت ِ پروانه‌يي نه به هياءت ِ سنگي نه به هياءت ِبرکه‌يي، ــ
من به هياءت ِ «ما» زاده شدم


به هياءت ِ پُرشکوه ِ انسان
تا در بهار ِ گياه به تماشای رنگين‌کمان ِ پروانه بنشينم غرور ِ کوه را دريابم و هيبت ِ دريا را بشنوم تا شريطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدر ِ همت و فرصت ِخويش معنا دهم

که کارستاني ازاين‌دست
از توان ِ درخت و پرنده و صخره و آبشار


بيرون است.

انسان زاده شدن تجسّد ِ وظيفه بود:توان ِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن توان ِ شنفتن توان ِ ديدن و گفتن توان ِ اندُه‌گين و شادمان‌شدن توان ِ خنديدن به وسعت ِ دل، توان ِ گريستن از سُويدای جان توان ِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع ِ شُکوه‌ناک ِ فروتني توان ِ جليل ِ به دوش بردن ِ بار ِ امانت و توان ِ غم‌ناک ِ تحمل ِ تنهايي تنهايي تنهايي تنهايي عريان.

انسان دشواری وظيفه است.



دستان ِ بسته‌ام آزاد نبود تا هر چشم‌انداز را به جان دربرکشم هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده هر بَدر ِ کامل و هر پَگاه ِ ديگرهر قلّه و هر درخت و هر انسان ِ ديگر را.

رخصت ِ زيستن را دست‌بسته دهان‌بسته گذشتم دست و دهان بسته گذشتيم
و منظر ِ جهان را
تنهااز رخنه‌ی تنگ‌چشمي‌ حصار ِ شرارت ديديم و
اکنون آنک دَر ِ کوتاه ِ بي‌کوبه در برابر وآنک اشارت ِ دربان ِ منتظر! ــ

دالان ِ تنگي را که درنوشته‌ام
به وداع


فراپُشت مي‌نگرم:

فرصت کوتاه بود و سفر جان‌کاه بوداما يگانه بود و هيچ کم نداشت.

به جان منت پذيرم و حق گزارم

.....................................................................................



یکشنبه، آذر ۱

اريك امانوئل شميت


با اينكه كلي كتاب درسي ريخته روسرم دوباره " خرده جنايتهاي زناشوهري " خوندم .با اين دفعه شد 3 بار.

عشق ابدي عاقلانه نيست . اينكه آدم مدتها كسي رو دوست داشته باشه ديوونگي محضه . كار عاقلانه اينه كه فقط دوران شيرين " عاشقي" عاشق باشي .آره عقلگرايي عاشقانه اينه تا وقتي كه اوهام عاشقونه مون ادامه داره همديگرو دوست داريم . همين كه تموم شد همديگرو ترك ميكنيم .به محض اينكه در برابر شخصيت واقعي قرار گرفتيم ونه اوني كه در رويامون بود از هم جدا ميشيم.

چهارشنبه، آبان ۲۷

ناصرالدين‌شاه: برای آمدن به چشم نقاش، باید در چشم انداز بود [ کمال الملک - علی حاتمی ]

یکشنبه، آبان ۲۴



آنکه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت ،
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد،
تعنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت

بنيامين

روزه 75     




روزه 7

اولين نتيجه خانواده اسمش بنيامينه.

انصاف نيست


اين روزا يه چشمم اشك يه چشمم خون.هر بار تو محيط كار معني زير آب زدن و خوب لمس ميكنم.آنچنان نا حق تحويل ميدن كه وقتي ميشنوي حتي توان عكس العمل هم نداري چه برسه به گفتن حقيقت.هميشه از كسي ميخوري كه فكر ميكني بهترينه.
من از خدمت به مردم لذت ميبرم پس بي منت كار ميكنم.

دوشنبه، آبان ۱۱


گوش­هایت را به همه بسپار اما صدایت را به عده­ ای معدود.

ویلیام شکسپیر                                                                                    

كيش


چند روز پيش يكي از همكارام تعريف مي كرد كه تو پرواز كيش خانم متشخصي با كلي پز و افاده قصد تعويض پوشك عطراگين   كودك دلبندشو  داشتن , بعد از اينكه دوست ما اين خانم و توجيح مي كنن كه برن دستشوئي اگه كمك خواستن بگن  درب توالت مي بنده .نيم ساعت بعد كه اين همكار ما ميخواستن از كلمن يخ , يخ  بردارن پوشك پر از گه بچه رو اون تو ميبن.فكرشو بكنين مردم هنوز فرق كلمن پر از يخ با سطل آشغال توالت نميدونن 

چهارشنبه، آبان ۶

cancel flt

اهواز cancel شد.
10:30 pick up شدم حدودا 11:15 dispatch بودم تو اتاق briefing , بعد از اينكه اطلاعات پروازي به بچه ها دادم شروع كردم به سوال و جواب بماند كه كلي حرص خوردم از اينكه با اين همه ادعا عاديترين مسائل پروازيم يادشون رفته.خلاصه اينكه تا رسيديم تو هواپيما شد 12:45 .pre-flight check بعد catering اعلام آمادگي براي boarding به خلبان .تمام اين مدت حتي يه لحظه هم نمينشينم ,با آمدن مسافر پاي پرواز از خلبان اجازه ورود گرفتم كه يه دفعه گفت نه min 10ديگه .فني ميرفت ميامد كتاب بود كه ورق ميزدن هر بار هم خلبان ميگفت min10 ديگه.فكرشو كنين 2 تا اتوبوس پراز مسافر با چشماي گرد شده و چسبيده به شيشه كه هر لحظه آماده بودن درا بازشن و با لگد بيان تو صورت ما .همينجوري min30 طول كشيد تمام اين مدت دعا دعا ميكردم cap بگه cancel flt .مدام به همكارام ميگفتم به محض ورود مسافر فقط لبخند ,دندوناتون نشون مردم بدين يادتون نره كه حق با مسافر الاف شدس.بلافاصله position مهمانداراي مرد عوض كردم كه در صورت هر مشكلي زودتر مردم كنترل كنن.چون قبلا تجربه كتك خوردن از مسافر اهواز داشتيم. تا اينكه اون جمله طلائي از دهن خلبان روس امد بيرون با يه لهجه بد فارسي كه خودم يادش داده بودم گفت :"پرواز كنسل" .به محض اعلام نفس راحتي كشيدم تا همه چيز هماهنگ كنم دوباره برگرديم dispatch شد pm3 .مهندس فني اعلام كرد 2 الي 3 ساعت كار داره پس تصميم گرفته شد شركت back up ادامه مسير بده.خلاصه اينكه تا دوباره برگردم خونه شد pm 7:30 . 9 ساعت پر از استرس وخستگي.پاهام اندازه يه توپ باد كرده بودن.ميگن آدم از هرچي بدش مياد سرش مياد همين ماجراي منه.جالب اينكه اينجور اتفاقات كه خيلي كمه يه راست تو پرواز اهواز پيش مياد ,بيچاره مردم اهواز .....
تمام اينا رو مفصل گفتم كه بدونين.همه جور سنگي سر راه هست از هوا گرفته تا ترافيك هوائي ( atc )دير امدن ماشين سوخت و مشكل فني , .....و خيلي چيزاي ديگه كه پشت سر گذاشته ميشه اخر سر مسافرسوار ميشه.هر چند, چه صورت عصباني چه شاد و راضي همشونو دوست دارم چون آدما ارزشون بيشتر از ايناس.
ولي خودمونيم امان از اين خلباناي تازه كار co-pilot كه اوائل OBS ميان.بدون استثنا عينك آفابي ريبن به چشم دارن, حتي تو سالن فرودگاه.از اصطراب حتي بلد نيستن pilot seat باز كنن.

من از هواي جاده دلگيرم
از فكرشم دلشوره ميگيرم
اين آينه تو فكر شكستن نيست
باور نكن اين صورت من نيست

دوشنبه، آبان ۴




چند روز پيش پرواز "ايروان" داشتم يكي از بي دردسر ترين مسيرا بود.مردمي آروم  و مؤدب.ولي امان از پرواز فردا  هر وقت تو برنامم مسير اهواز  ميبينم  ميدونم كه خودمو واسه يه  لگ پراز تنش بايد آماده كنم.مردمي متوقع  كه هميشه نسبت به همه چيز ناراضين. من 18 سال جنوب زندگي كردم و با خلق و خوي جنوبيا و به نوعي همشهريام آشنام ولي روزاي پيش مياد كه كم ميارم.به هيچ وجه از نظر مسافر اهواز  موردي ضروري و يا از پيش پيشبيني نشده  قابل توجيح نيست. مثله غذاهاشون اخلاق تند و تيزي دارن و همينه كه دوست داشتني ترشون ميكنه
اگر هر آدمي كه كه سوار هواپيما ميشه به آسمون فكر كنه ديگه واسه تاخير, جا و غذا ( ابته اين  3 مورد توضيح كاملي   داره كه بعدا مگم ) معترض  نميشه.آخه حيف اين اسمون نيست؟

هیچ هنرمندی واقعیت را نمیتواند تحمل کند...... نیچه
هیچ هنرمندی هم بدون واقعیت نمیتواند کار خود را عرضه کند....البر کامو
کار هنرمند بازنمایی واقعیت نیست . از ان کثافت همان یک نسخه کافیست....ویرجینیا ولف

دكتر: اگه مي دونستم كي سر نوشته آدما رو مي بافه ... بهش مي گفتم ماله من و بشكافه .....
خانه اي روي آب - بهمن فرمان‌آرا

پنجشنبه، مهر ۳۰

خاطره



تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه ی همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید

غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

ومن اندیشه کنان غرق این پندارم

که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت



" حمید مصدق"

   اين شعر منو هميشه ياد دوران دبيرستانم ميندازه .همون روزاي كه تو سرويس با دوستان قديمي بلند بلند مي خونديم. .مريم , زري , فريبا( روحش شاد) و مريم كه آلان هركدوم در حاله جنگيدن با زندگين.




....

مرد : از فيلم خوشتون امد ؟
زن : آره وحشتناك قشنگ بودَ
ََ

ظهر

سالها بود كه ديگه صداي  لحاف دوزي و قوري بند زني و چاقو تيز كني تو ظهر كوچه ها شنيده نميشد. چند روزه پيش سر ظهر با صداي  " لحاف دوزي هههههه" از جا پريدم . با هيجان رفتم پائئن تا بياد كودكي تجديد خاطره با صورت پر چرك لحاف دوز  كنم كه ديدم يه جوون افغانيه. اين افغانيا حتي اين شغلم ازمون دزديدن.

چهارشنبه، مهر ۲۲

قصد دارم بيشتر درمورد اتفاقاتي كه در محيط كارم مي افته بگم از كلنجار رفتنم با مردم از دلخورياشون از تشكراشون از سوتي دادناشون از شرمندگياشون و...
.هميشه از كمك كردن به مردم لذت ميبرم ولي يه وقتائي هست كه آخره پرواز با خودم ميگم ديگه پامو تو هواپيما نميزارم , به چند ساعت نرسيده برنامه بعدي مو چك ميكنم .خيلي زودتر از حس قبليم دلم واسه پرواز تنگ ميشه.اگه از لذت اوج گرفتنا و حتي فرودا براتون بگم شماهم مثله من آسمون,سرعت و مردم سوارشده به هواپيما كه فكر ميكنن با خريدن بليط حالا ديگه مالك دنيان براتون از زمينيا جذابتر ميشن.راستي مجبورم از يه سري اصطلاحات پروازي استفاده كنم كه به صورت كلمه اي معني مي كنمشون.
اميدوارم با اشتراك گذاشتن اين اتفاقات خوب و بد ديدگاه جديدي نسبت به حرفه ام كه در حقش اجحاف شده ارائه بدم.

سه‌شنبه، مهر ۲۱

ما نوشتيم و گريستيم
ما خنده كنان به رقص بر خاستي
م ما نعره زنان از سر جان گذشتيم ...
كسي را پرواي ما نبود.
در دور دست مردي را به دار آويختند :
كسي به تماشا سر برنداشت
ما نشستيم و گريستيم
ما با فريادي
از قالب خود بر آمديم
. شاملو
.

تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو به روی هر چه در این خانه است غبار سربی اندوه بال گستردست تونیستی که ببینی دل رمیده من به جز تو یاد همه چیز را رها کردست تو نیستی که ببینی چگونه پیچیدست طنین شعر نگاه تو در ترانه من تو نیستی که ببینی چگونه میگردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه من