جمعه، خرداد ۱۴

شوهر

بابته ور داشتن اون سررسيد ظاهرا نمكگير شدم شايدم دارم تنبه ميشم.
يه هفته اي ميشه همون خانم رئيسمون كه پيرم بود نيومده سر كار به نوعي استفا داده حالا مگن من برم جاي اون !!!!يعني بعد از اين حتي واسه خودمم وقت ندارم.حالا با اين همه كار ميشه كنار امد ولي اگه يكي مثله من بره سر كمدم و يه سررسيد برداره بعد من چيكار كنم؟؟؟؟
ديروز تو همين افكار بودم كه قبول كنم يا نه يه پيكان گوجه اي يه دفعه جلوم سبز شد و از اونجائي كه اون چش نداشت منو ببينه  زدم لهش كردم.يه ور ماشين مرد رفت.تا آقا پليسه بيا يه 1ساعتي الاف بوديم.تو اين مدت هم به اون پير زن فحش ميدادم هم به غلط كردن افتاده بوم .چون ديروز تمام مدت داشتم به خدا فحش ميدادم به عيسي ميگفتم از طرف من بره باباشو اذيت كنه.فكر كنم عيسي به مامانش مريم گفته اونم جهت چاپلوسي به شوهر, رفته گذاشته كف دسته خدا. خدام كه همينجوريش چش نداره منو ببينه  اين بلارو سرم آورده.حالا هم گواهينامه  توقيف شد هم ماشين صدمه ديد تازه  از اخم پدر كه نگوووووووووو.ديروز با ديدن ماشين از چشاش خوندم كه دلش ميخواد به اولين افغاني زحمتكش شوهرم بده.ولي حيف كه حتي اونم پيدا نميشه.