چهارشنبه، دی ۲

كپسول كثافت


يه دو هفته اي ميشه كه مريض بودم و خونه نشين.تو اين مدتم يكي زده هواپيماي بيچارمونو به اين روز انداخته
با اينكه تمام اين روزا وقتم به درس خوندن ميگذره ولي خيلي خيلي حوصلم سر رفته.كسلم و افسرده.
به قول پدربزرگم : آدما كپسول كثافتن,اونا حمال يه مشت گهن كه هر بار پر وخالي ميشن.راستي من كي ميميرم؟اون دنيا توالت داره؟من آدم پر توقعي ام؟

كيك

:كجائي؟
:كيك درست كردم دارم ميرم خونه دوستم,تولدشه.



چند سالي ميشه كه دوستي برام كيك تولد نياورده.ديگه اين سالها مد شده يا بهم msg میدن ويا تلفني تبريك ميگن.اگه نخوايم واسه دوستمون وقت بزاريم,پس اين وقتو چيكار ميكنيم؟آره همه هزار جور مشكل دارن; كار,درس,زندگي,شوهر,زن و بچه وهزار تا مدل ديگه ولي تولد يه دوست كه سالي يه باره.يه 1 ساعت هم كافيه تا خوشحالش كنيم.يعني تمام 365 روز نمي تونيم اين مشكلات لعنتي حل كنيم بايد بزاريمش واسه همون روز تولد يارو؟!
راستي حالا حل شد؟
من كه هميشه با لذت براي كسي كادو تولد و كيكي و...ميگيرم و حتي اگر زياد درگير زندگي و كار باشم msg وtel ميزنم ولي حتما در اولين فرصت به ديدنش ميرم.حداقل به دل خودم بدهي ندارم.