دوشنبه، اردیبهشت ۲

بد یمن

حالم بد.افتادم به جون خونه.با آب و سرکه البته به توصیه یکی از فامیل که بهتر از مواد شویندست رفتم حرصمو روی لکه های چربی خالی کردم.به این روغن کوچولوها حسودیم میشه راحت میان و راحت هم میرن.از نفس کشیدنم حالم بهم می خوره چه برسه به زنده بودن.یعنی تو این دنیای به این گنده ای کسی نیست من با سرکه از رو دیوار و کابینت پاک کنه؟!
کلی فحش دادم و داد زدم ولی ککشم نگزید.از این می ترسم که عادت کرده باشه.مثله سیبزمینی نگام می کرد من عربده می کشیدم.از این بی تفاوتیش حالم بهم می خوره.حتی اوردم بالا ولی انقدر پرم که اگه به اندازه این دنیا هم تگری بزنم بازم پرم.
از وقتی یادمه دارم پر و خالی میشم ولی سرعت پر شدنم با سرعت نوره.از زور گویش حرسم میگیره.از اینکه اینهمه جا به جا میشم حرسم میگیره.اگه مردی باش تا حالیت کنم بازی یعنی چی.مرد نیستی به موالا....

سه‌شنبه، بهمن ۱۷

مفتی

به لطف دوستی این روزا بعضی از فیلمای جشنواره رو مفت میبینیم . و از اونجای که معتقد به مفت باشه کوفت باشه هستیم تن به دیدن هر آشغال فیلمی میدیم.چون حق انتخاب نداریم.دیگه حالم داره بهم میخوره از این همه چر ت و پرت.

شنبه، دی ۱۶

حس بد

درست همون موقع که نباید اشکت سرازیر شه شرشر می زنی زیره گریه و اون چیزای که مال خودت به زبون میاری بعد دیگه چیز پنهونی نداری.لعنت به این لحظه که با پشیمونی همراه.فکر اینکه طرفت هر بار که میبینت به یاد این می افتی که اون می دونه ,دلت می خواست خفه می شدی.از  یه جور متن آی روانشناسی شروع شد که قرار شد هر کی نظرش در باره هر گزینه بده و فقط در حد دادن بله و خیر .که آخرش به داد و فریاد و مقاسه تموم شد.از طرفی هم خوشحالی که از فرداش شرایط بهتر میشه ولی غافل از اینک هیچ فرقی نکرده فقط این تو بودی که زیادی حرف زدی.خیلی هم زیادی. چون پایه رو لجبازی و اثبات خود. من پر کننده خوبی نیستم  چون هنوز منتظر معجزه ام. هنوز تو رویاهام منتظر اون اتفاق خوبه هستم .می دونم که پوچه ولی چه کنم که با این رویاها شکل گرفتم.