یکشنبه، آذر ۱۹

قول

قبل از روبه رو شدن با آدما مدام تو سر مرور می کنم که چی باید بگم.همیشه هم فقط یه تیکه اش تو سرم میاد و میره .معمولا هم پایانی  نداره . ولی به محض دیدن طرف کلا مغز م خالی میشه .انگار نه انگار که 1 ساعت داشتم با خودم زمزمه میکردم.بر عکس اون چیزی که اطرافیانم فکر می کنن که من بلدم از خودم دفاع کنم و جواب همرو میدم,شدیدا آدم ضعیفی هستم.فقط الکی سر بزرگم.واقعا کم میارم.
مثله احمقا دلم برای همه می سوزه.دلم برای همه تنگ میشه. از نظر من بد بودنشون محاله. ولی همین آدمای که همیشه بهشون فکر میکنم و دوسشون دارم یه جای بد زیراب می زنن که خودتو معلق تو هوا می بینی.دلم واسه خودم می سوزه .همینجا از خودم عذر خواهی میکنم که انقدر ازش سواستفاده میکنم .نمیگم میشم مثله همون مردم ولی بهش قول میدم هر دستی واسه دوستی نگیرم.میگن بد بودن راحتر از خوب بودنه .نه بد میشم نه خوب .فقط هستم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر